دلم گره خورده با اسمان ابری خداوند
دیشب تصمیم داشتم به تقلید از وبلاگی های عزیز من هم برخی از واژه های بچه هارو که می گند را امشب بنویسم تا یادم نره و افسوس نخورم .ولی دلم گره خورداز اول صبح با اسمون خدا دلم گرفت وروحم ازرده خاطر از روزمرگی زندگی کز کرد در گوشه ای .دلم ابری وخسته از کارهای کرده ونکرده وآزرده از دعواهای کودکانه و گوشهایم خسته از صدای عمو پورنگ .ذهنم هوای پرواز داره هوای ارامش دلم گرفته از تب کردنها خسته ام از بیداریهای شب به کدامین گناهی محکوم به تنهای شدم محکوم به شکستن در خودم به کدامین حقی ذهنم ازرده فرداهای نیامده فرزندانم .دلم هوای کتابهام را رو کرده هوای کارتونی که ته انباری داره خاک می خوره .دلم هوای روزهای را کرده که سرمست از باران قدم میزدم در خی...
نویسنده :
سولماز
21:17