هانا  ارشا کوشا هانا ارشا کوشا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره

خاطرات تلخ وشیرین سه فرشته

تبریک عید

سالی جدید با سر نوشتی جدید فرا رسید بهترینها کمترین چیزی است که لایقش هستید دنیایی پر از ارامش ولب خندون ودلی شاد تنی سالم براتون ارزو دارم دوستتون دارم قشنگترین شکوفه هایی زندگیی سال نوتون مبارک همراهان عزیز وبلاکی عیدتون مبارک بهترینها را براتون ارزو داریم نوروزتان همراه با شکفتن بهار ارزوهایتان باشد
1 فروردين 1396

دوبارهههههههههههههههههه

سلام .. سلام به تعداد روزهای نبوده ام شکر ماخوبیم .امروز درست یکم نود وشش  ومن نگاه وبم کردم باورم نمی شد از پاییز ننوشتم تولدتون گرفتیم وفردایی تولد بابا یی بیمارسنان به خاطر ذات الریه واپسه شدید ریه بستری شد ودو هفته بستری بود وچون پزشکش عمو شروین دوست خانوادگیمون بود بقیه درمان  راکه نزدیک دو ماه  بود تو خونه  ادامه دادیم شکر خوب شد وشما همچنان بزرگ وشیطون می شیدو فرصت نفس کشیدن از ما می گیرید  آری سریع می گذره وما در حال دوان دوان بالاخره استارت کار زدم کاری که از دوسال پیش تو فکرش بودم دایر کردن خانه جشن ومناسبتهابرای کودکان وبا وجود شما سه وروجک کاری سخت وبسی مشگل است ولی لنگ لنگان دارم قدم برمی دارم تا خ...
1 فروردين 1396

یاییز

باز دوباره پاییز فصل لمس پرورگار نرم نرمک جاگرفت در این دیار  پاییز دوکانگی زیبایی است پاییز افسانه ای هزار ویک شب است وخیس شدن دو عاشق در زیر  باران پاییزی ویا اشک های نادیده  عاشق در فراق معشوق پاییز فصل انار سرخ وعشق پایدار ویا فصل گس خرمالو ولمس گس تنهایی اری  برگ ریزان  است وبوی خاک بارون خورده  بوی اش همسایه عجب شامه نواز است وارام بخش است گوش سپردن به ملودی برگ  ودیدن افتاب خسته گویند پاییز غمناک است ولی برای من فصل عشق است  فصل تولد پاک فصل اغاز زندگی فصل امید به ادامه زندگی اری پاییززاده اند عشقهای زندگی من دوست دارم فصل صد رنگ خدارا  عجب بوی خدا را می دهد این فصل هزاررنگ &nbs...
17 مهر 1395

دل نوشته

کودکانم  از سر اغاز بودن شما من محکوم شدم در مادر ی هاییم در کردارم ...محکوم شدم که حساسم اری من حساسم به تک تک لحظه هایی بودنتان حساسم به نفس هایی شبانگاهتان به پوشش تان  نیک می بینم کودکی هایتان کم رنگ کم رنگ  می شود همان گونه که دوره کولیک ودردهای نوزادی  نخوابیدنهای مداوم به پایان رسید همان طور که بای بای کردیم با پوشک وشیشه شیر پستانک دوره ای اطاق اطاق غذا دادنها هم به پایان خواهد رسید باور کنید کوچک شدن اغوشم را هر روز احساس می کنم وتنگ تر در اغوش می فشارمتان می دانم حساسم می دانم خیلی روزها فنجان چای یخ زده ام را از دسترس شما دور نگاه می دارم می دانم تلاش برای  نظافت وگرد گیری روزانه مرا خسته تر از خست...
20 شهريور 1395

مرداد نامه

سلام جوجه هایی قشنگم می دانم این چند وقت مامان خوبی نبودم وکلا حال وحوصله خوبی نداشتم وتعطیل بود ذهن وروحم مثل طناب پوسیده ا ی بودم که بین زمین واسمان معلقه   مادر بزرگ دیسک گردنش عمل کرد وبیمارستان بودوکیارش عزیزم اسمونی شد مادر جون (مامان  خودم) انژیو شدن وپدر شوهر جان سی سی یو بستری شدن وبکی از دوستان نزدیک مامان از همسرشون جدا شدن ومنهم بدتر از همه روحیم باخته بودم وکلا نمی دانستم روزم چطوری شب می شه خلاصه که روزگار سیاه وتاریک یود این وسط مچ پای ارشا هم ضرب دید که شکر یزدان خییلی جدی نبودولی گاهی انسان در کشا کش زندگی بد جوری غرق می شه ولی شکر که روزهای بهتری از راه می رسه   جشن تولد انا کوچولو  وبعداز ان ...
27 مرداد 1395

خداحافظ مسافر کوچولو

شب است سکوت وسکوتی سنگین و من تلخم مثل قهوه ای بی کیفیت دهانم خشک است ازبغض فرو داده ..گم شدم در میان خنده هایی تلخ ..گریه پنهانیم رگبار وار بر خرابه هایی جسمم تازیانه می زند اری عزیز سفرکرده ملائک تورااز بوسه  هایی روان شده به سوی خالق دزدین و بردن گناه اسمان نا بخشودنی است که تورا در اغوشش جا داد هرگز نخواهیم بخشید  هرگز ... اری تو میان بودنت ویادت یادت را برایمان گذاشتی وبودنت را افسانه ساختی  بزرگ بودی با تمام کوچکیت  سوم مرداد کیارش عزیز پر گشود وسبک بال پرواز را  اغاز کرد ومارا در شوک وماتم فرو برد به راستی که این باغ بدون تو پر از پاببز است خداوند به بزرگی غمش صیر دهد به الهام وبابا وکیانای عزیز اری در ...
16 مرداد 1395

خرداد نامه

سلام عزیزانم گاهی تصمیم می گیرم با وبلاگ نویسی خدا حافظی کنم ولی نمی دانم چرا دلم نمی ایید شاید دوست دارم کودکیتون هر چند مختصر برای روزهای که دلتنگشون می شم حفظ کنم شایدم هنوز عاشق نوشتنم در هر صورت روزها به روال گذشته است اموزشگاه وخونه البته کلاس نقاشی وموسیقی هم می روید کلاس ورزشم که الان دوماه وشما بی نهایت دوستش دارید وبراتون عالی تعطیلات خرداد رفتیم ویلا با به قول شما خونه دریا وفقط کنار دریا بودید وحتی رستوران با داد وبیداد می امدید  این ماه کلو چه هایی خدا رو رفتید که کلی از این تاتر خوشتو ن امد پارک وشهربازی هم کما فی سابق ادامه داره راستی در این ماه دایی فراز خدمت سر بازیش تمام شد ومهمانی گرفتیم که عالی بود وبی نهایت خ...
13 تير 1395