خرداد نامه
سلام عزیزانم گاهی تصمیم می گیرم با وبلاگ نویسی خدا حافظی کنم ولی نمی دانم چرا دلم نمی ایید شاید دوست دارم کودکیتون هر چند مختصر برای روزهای که دلتنگشون می شم حفظ کنم شایدم هنوز عاشق نوشتنم در هر صورت روزها به روال گذشته است اموزشگاه وخونه البته کلاس نقاشی وموسیقی هم می روید کلاس ورزشم که الان دوماه وشما بی نهایت دوستش دارید وبراتون عالی تعطیلات خرداد رفتیم ویلا با به قول شما خونه دریا وفقط کنار دریا بودید وحتی رستوران با داد وبیداد می امدید این ماه کلو چه هایی خدا رو رفتید که کلی از این تاتر خوشتو ن امد پارک وشهربازی هم کما فی سابق ادامه داره
راستی در این ماه دایی فراز خدمت سر بازیش تمام شد ومهمانی گرفتیم که عالی بود وبی نهایت خوش گذشت ویک جمعه هم مهمان باغ خاله سحر بودیم که دیدن ودر کنار دوستان وعزیزان بودن لذتی زیاد داره .......
ولی در این ماه اتفاقی افتاد که برای ما مهم بودواون رفتن شما فسقلی ها اردو بود وقتی برای اولین بار از مدیر اموزشگاه قاصدک سپید شنیدم به ظاهر خوب بودم ولی هضم اینکه شما بزرگ شدید وقرار بدون من وبابایی چند ساعتی بروید جایی برای منی که حتی یک ساعت اجازه بیرون رفتن بدون خودم وبابا رو نداده بودم سخت بود. اموزشگاهتون من به چالشی کشیده بود که برای سالهای اتی در تظر داشتم وذهنم در گیر سئوالاتی شدکه حتی نمی توانستم باکسی مطرح کنم تقریبا مطمئن بودم نخواهم گذاشت من مادریم که حتی نمی توانم شما را به دست سرویس اموزشگاه بسپارم .والان دور از ما کلی بچه چطوری اداره خواهند شد . اگه دستشویی داشتند اگه کودکانه دویدن واز جمع جدا شدن ووووووو تنها کسی که موافق با اردو بود بابا بود ومادرم که اعتقاد داشت قورباغه ام را باید قورت بدهم واین ا جازه رابه خودم وشما بدهم بالاخره روز موعود فرا رسید خدا می دانه چقدر به راننده اتو بوس سفارش کردم چقدر به مربیها وکمک مربیها سفارش کردم ونشستم رو نیمکت دم در وشاهد دور شدن اتوبوس شدم دلم هوری ریخت پایین باورم نمی شد کودکان نارس من بزرگ شدن وارام ارام پرواز را اغاز کردن .آری دلم باید بزرگ می شد وشما وتوانایهاتون باید باور می کردم از خودم قول گرفتم که تا برگشت شما با اموزشگاه تماس نگیرم ظهر وقتی دنبالتون امدم کلی ذوق زده بودید وخوشحال وکلی حرف برا گقتن ومن مشتاق شنیدن ومصرانه اعلام کردید فقط با دوستانتون ومربیهاتون می روید گردش خدارا شکر کردم وآفرین به خودم که در لحظه اخر قورباغه ام را قورت دادم وشاهد شادی شما شدم
اولبن اردوی شما سه شنبه 25 خرداد موزه حیات وحش پردیسان