هانا  ارشا کوشا هانا ارشا کوشا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

خاطرات تلخ وشیرین سه فرشته

مرداد نامه

1395/5/27 23:34
نویسنده : سولماز
506 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جوجه هایی قشنگم می دانم این چند وقت مامان خوبی نبودم وکلا حال وحوصله خوبی نداشتم وتعطیل بود ذهن وروحم مثل طناب پوسیده ا ی بودم که بین زمین واسمان معلقه  

مادر بزرگ دیسک گردنش عمل کرد وبیمارستان بودوکیارش عزیزم اسمونی شد مادر جون (مامان  خودم) انژیو شدن وپدر شوهر جان سی سی یو بستری شدن وبکی از دوستان نزدیک مامان از همسرشون جدا شدن ومنهم بدتر از همه روحیم باخته بودم وکلا نمی دانستم روزم چطوری شب می شه خلاصه که روزگار سیاه وتاریک یود این وسط مچ پای ارشا هم ضرب دید که شکر یزدان خییلی جدی نبودولی گاهی انسان در کشا کش زندگی بد جوری غرق می شه ولی شکر که روزهای بهتری از راه می رسه  

جشن تولد انا کوچولو  وبعداز ان تولد کاملا سوپرایزی که دایی اراز وفراز تو خونه مادر جون گرفتند  برای من کمک زیادی بود برای تجدید نیرو ....برادرهای خوبم که خوب حال وروزم را می دیدن مخصوصا فرازم که همبشه پناه هم بود خیلی زحمت کشیدند چون مادر جونم حال ندار بودن واین دو پسر خودشون همه چی تدارک دیده بودن وبسیار ممنون دار شونم چه خوبه که ادم احساس کنه برای کسانی مهمه وغمش باعث دلواپسیشون وشادیش باعث شادیشون می شه وبعد از ان عقد ونامزدی محمدرضا یی عریزم در کاشان تجدید نیروی خوبی بود البته که هانای مامان سرما خورده ولی زود خوب خواهد شد خدارا شکر که بیستم به بعد مرداد روزهایی بهتری رقم خورد ببخشید عزیزانم نوشتم تا  یادم باشه که بیست روز از چهارسالگیتون ندیدم  ببخشید ودوستتون دارم بی نها یت

 عزیزکم دختر زیبایی مامان ببخش که روز د ختر  کنارت نبودم وبیمارستان برای مادر جون بودم مادر جون سکته کردن ودوبار آنژیو شده بودن واستند داشتند به خاطر همین این دفعه خییلی ترسیدیم  برات گل خریدم که می دانم برات خییلی مهمه ولی هنوز کادو روز دختر نخریدم که قول برات خواهم خرید پرنسس زیبا دوستت داریم واژه ای کوچک برای نشان دادن احساسمون به تو

پسندها (2)

نظرات (2)

مهسا
30 مرداد 95 8:55
خدا سلامتي بده عزيزم
زهره مامان دوقلوها
6 شهریور 95 14:25
سلام خانومی انشالله از این به بعد شادی های وصف نشدنی در انتظارتون باشه ممنونم