عکسهایی تولدبا درج ادامه مطالب
دل نوشته
سلام گاهی مالک خییلی چیزها می شویم چیزهایی که مال ماست وبابتش هزینه کردیم گاهی می توانیم انهارا بفروشیم ویا هدیه دهیم ویا از دستشون دهیم ولی در این دنیایی مادی گنجهایی هستند که با هیچ چیز خریدنی نیست مثل زمان ..روزهای رفته ای ما روزهای الان ما روزهای فردایی ما ودیر یا زود تاریخهایی بر جا می ماند که نشانگر شادیها وغمهایی ما ویا نگرانیها واسودگی هایی ماست تاریخهایی که ما خالقش بودیم وما مسئول خوبیها وبدیهشون هستیم تاریخهایی که ما نه می توانیم بخریم ونه می توانیم بفروشیم ویا هدیه دهیم گاهی در زندگیت دوستی داری که وقتی درکنارش هستی فرقی برایت نداره میزبانی یا مهمانی ..خانه توست یا خانه اوست فرقی نداردکجایی لازم نیست ...
نویسنده :
سولماز
16:52
بدون عنوان
کریسمسی شاد تنی سالم لبی خندان برای همه ارزومندم سال نویی میلادی مبارک ...
نویسنده :
سولماز
0:12
دی نامه
سلام نازنین های مامان سوم دی تولدتون را باحضور دوستان واقوام گرفتیم وکلی بهتون خوش گذشت ارشا صبح تولد برگشتی می گی همش دوتا تولد ..کوشا هم می گی کاش دوباره بزرگ شم خوش گذشت ..وهانا هم می گه حداقل بادکنکها را نکن ..امسال عمو موسیقی هم بود کمک های خاله مریم وخاله شراره وخاله وحیده خییلی مثمر ثمر بود وعصای د ستم بودن همه چیز خوب شد وخداوند مدد کرد ومثل همیشه کنارمون بود تم تولدتون هانا دورا وارشا حیوانات جنگل وکوشا دابناسور بود حدودا پنچاه نفر مهمان بود وجا داره از تک تکشون تشکر کنیم که باز مثل هر سال مارا تنها نگذاشتند وما شرمنده ای محبتهاشونیم عکسها طیق معمول با دایی فراز بود که هنوز به دستم نرسیده شام ته...
نویسنده :
سولماز
22:59
تولدانه یک(آموزشگاه قاصدک سپید)
ممنونم از آمورشگاه قاصدک سپید کلیه ای پرسنل ومدبربت عزیز که محیطی شاد وارام را فراهم کردند ممنونم از دویار همیشگیم دایی فراز وخاله مریم واز بابایی که در هر زمینه ای کنارم ...گلهای مامان تنتون سالم لبتون خندون ودنیا یه کامتون انشالله تولد خونه با اقوام ودوستان نزدیک بعداز صفر ...
نویسنده :
سولماز
11:06
عکس های گزیده ای اذرماه(تولد لارا وگردش ونهار )با انا کوچولو وبقیه.....
تولد
بسلام فرشته هایی مامان تولدتون مبارک چه خوب که هستید وچه خوبتر که مال منید بگم ار تولدتون که شب تولدتون دایی ازار ومائده جون پبشمون بودند ویک کیک کوچک بابایی گرفته بود دایی ارازومائده جونم کادو خریده بودند ومن وبابایی هم همینطور البته صبحش رفتیم ضیافت وکیک اموزشگاهتون سفارش دادیم وبعدهم رفتیم پارک وکتاب فروشی که همونجا هم نفری بک سی دی ویگ اسباب بازی کوچک برداشتید جمعه صبح روزتولدتون هم می خواستیم بریم باغ وحش چون خییلی سرد بود رفتیم کوروش وشما حسابی بازی کردید وشبشم دایی فراز اومد با کلی هدیه ویک کیک کوچک دیگه وشمع دوباره کلی شاد بودید هانا بانو سر فوت کردن ارزوی باربی ولباس سفید کردی وکوشا وارشا هم دایناسور وا...
نویسنده :
سولماز
20:53
اخرین دل نوشته چهارسالگی
این روزها مملو از شمایم ودلتنگ اولبن هایم اولین دیدار اولین لمس وجودتان اولبن روز ورود به خانه اولین حمامتان و...... از کنار باغ خاطراتتم که رد می شوم زیباترین گلهای خاطراتتم وگرمترین روزهایی رندگیم شمایید چه خوب که هستید وچه خوبتر که بند دل منید.. دستانم را بو می کنم وعطر وجودتان را حس می کنم اری یقینا شما سهم من بودید وهستید از بهشت خداوندی اینروزها مملو از شمایم گرچه روزهایم مملو از شیطنتهایی کودکی وسختگیریهایی مادرانه من در حال گذر است گاهی نمی دانم در کدامین کوچه پس کوچه هایی زندگی از شما جا مانده ام ویا پشت کدامین چراغ قرمز نا غاقل گرفتار ماند ه ام که شما این چنین دوان دوان در حال سیر تکامل اید کودکانم شتابان ...
نویسنده :
سولماز
1:21