باران زشت وزیبا
باران را با تمام زشتیها وزیباییهایش دوست دارم دیروز قدم زدم در کوچه پس کوچه های اشنا ومرور کردم خاطرات دیروزهایی گمشده ام را وارد کافه ای دیر اشناییم شدم ونظاره گر رقص قطره هایی باران شدم وطبق دیروزهای گذشته سفارش قهو ه ای و ...خیره به فنجان روبرویم ومزه مزه کردم روزهای که شما نبودید ومن سبک بال بدون اندک دل اشوبی همگام می شدم وخیس می شدم در زیر باران گاهی شدیدا دلتنگ دبروزهای دو نفره می شوم .. صدای کودکی فال فروش مرا به خود اورد نگاه دستان کوچکش کردم یخ زده ...وسیلی خورده ای هوایی سرد وبارانی نگاهش کردم که چه پاک ومعصوم ولی محکوم خسته با خود اندیشیدم ایا باران برای این کودک زیباست ایا این کودک روزی عاشقانه قدم خواهد زد ؟..اری ب...
نویسنده :
سولماز
23:08