مهر نامه یک
سلام بچه هایی خوبم فصل پاییز هم از راه رسیده وشما همچنان می روید اموزشگاه زیان وهفته ای گذشته با خاله مریم وعمو بهنام وخاله هلن ولارا وعمو احمد رفتیم شمال و چهارشنبه رفتیم وشنبه برگشتیم وهانای مامان مریض شد وتا سه شنبه اموزشگاه نرفتی وپنچشنبه همزمان با روز جهانی کودک کلاس نقاشیتون دوباره شروع شد وهانای مامان کلاس باله هم می رود وبابا برا روز جهانی کودک بلیط سیرک افتاب در پارک ارم گرفت برای اولین بار رفتبم سیرک ونهار هم بیرون بودیم عصرها پارک وبیرون همچنان ادامه داره واگه نروید انقدر غر می زنید که مجبور می شیم ببریمتون حیاط حداقل
همچنان سلسله ابرو بریهایتان به نحو احسنت ادامه داره
هانا اموزشگاه جوراب شلواریت پاره شده وکمک مربیت می گه اشگالی نداره مامان برات می دوزه برگشتی می گی نه مامانم بلد نیست چرخم نداریم ما یه همسابه داریم اسمش خانم نجفیان بهش می گم خاله وحیده اون بلده می دوزه.ومن
اقا ارشا به یک بچه در یک جمع کاملا رسمی گفتی پدر سوخته ومن برگشتم می گم ارشا جانم این چه حرفی برگشتی می گی خوب بابا همیشه به من می گه
کوشا تو اسانسور یک شخصی میوه دستش بود می گی مامان این چیه می گم سیب خونه داریم می گی نه خییلی وقت نداریم اسمش یادم رفته بود واون اقا هم نفری یه سیب بهتون داد خلاصه جونم بهتون بگه که شما سه تا کاملا ابرو برید وکلا حاظر جواب بهمون می گید بریم پارک می گم خسته ام می گید حالا که ابنقدر مامان وبابایی بد ی هستید برید تو اطاق وبه کارتون فکر کنید حق ندارید بیرون بیایید فهمیدید
ارشا جانم تو خیلی کمکم می کنی وهی تند تند من می بوسی ومی گی خسته نباشی البته کوشا هم کمک می کنه ولی هانا به هیچ عنوان وقتی هم بهش می گی می گه وقت ندارم کار دارم دارم نقاشی می کشم کتاب می خوانم نیکا را می خوابونم و.....
ولی بچه هایی هستید که به کوچکترین چیزی تشکر میکنید وعاشق سلام دادنید وکلا خییلی مواظب کوچکتر از خودتون هستید وراستی هانا جدیدا خییلی گیر دادی وخواهر می خواهی وهمش می گی دوستم با خواهرش می ایید ووقتی بهت می گم داداشهاتون نمی خواهی می گی من عاشقشونم ولی خواهرم می خواهم وارشا وکوشا هم به حمابت از تو می گویند راست می گه خوب خواهر می خواهد ولی خودشون می گویند خواهر ما فقط هانا ست ما خواهر نمی خواهیم خلاصه پبدا کنیدپرتقال فروش را این وسط
دوستتتان دارم گلهایی زیبایی زندگیم