هانا  ارشا کوشا هانا ارشا کوشا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات تلخ وشیرین سه فرشته

وای از شما

واقعیتش امروز اونقدر دنبال شما دویده بودم که ساعت ۹شب بیهوش واز دنیا بی خبر بودم شما ها روز به روز شیطون تر وباهوشتر می شوید ومن در تمام روز از شما عقب تر می مانم .راستی هانای گلم امروز با بابایی رفتیم بهار وبرات از این شورتهای اموزشی خریدیم وسرراه به خونه رفتیم به خلوتگاه مامان در میدان انقلاب یعنی انتشارات جیحون جایی که یکعمر از محبوب ترین خلوتگاهی من بود وخودم غرق در کتابهای دیدم که ارزوی خواندنشون داشتم وچنان هجوم برده بودم به کتابها که انگار تا حالا کتاب ندیده بودم وچند تای انتخاب کردم که در ساعات فراغتم بخوانم .ولی وقتی می خواستم حساب کنم سولماز درونم به من نهیب زد که  داری چیکار می کنی ؟واقعا وقت خالی داری ؟بهش گفتم بالاخره یکی دو سا...
27 13

مادرمl

مادرم امروز  بهانه ا ی شد تا در سالروز ولادتت اعتراف نامه ای بنویسم تا یادآور شوم که من هنوز محتاج باتو بودنم ای همه هستی من از دامن توست .....من از تو زاده شده ام وبا ذات پاک ومقدس تو جون گرفتم واموختم ازت اولین های  زندگیرو.  ودر ارامش اغوش تو خوابیدم ورشد کردم واموختم واژه ای ایثار وصبر را ای تنها همدم تنهایی تنها دخترت ..من وام دار تمام لحظه های با تو بودنم . مادرم تو هستی وبنیاد منی... تو هستی که من هم هستم بهشت من در کنار تو رغم خورده ومن هزاران بار بوسه بر دستهای می زنم که یاداور زیبا ترین نوازشهاست وسرمه ای چشمانم می کنم قدمهایت را که یاداور هم گامی تو ست با من در تمام بودنهایم  مادرم مادریهایم را از تو اموختم توی که هنوز مادر...
7 13